بیست مهر سال نود و هشت من دقیقا با آدمی رو به رو شدم که بشدت شبیه شخصیت خیالیم بود!واقعا ازش خوشم اومده بود و حتی تو ذهنم میگفتم حتما اسمش آرشه!چون اسم شخصیت خیالیم آرش بود!و بعد کلی تحقیقات سری! که حتی نصفش تو گوگل بود! فهمیدم اسمش واقعا آرشه! تمام این مدت این
کراش در حد اینکه کراشه باقی موند و من تمام این مدت برای بهترین رفیقم ماجرا ر تعریف میکردم که تو دانشگاه دیدمش و امروز این رو پوشیده بود امروز اینکار رو کرد!امروز اومدم از جلوش رد بشم، خودکارش افتاد زمین رفت زیر میز و من درست ندیدمش!عه یه مدته نیستش!عه دانشگاه مجازی شد!عه کرونا!عه تموم شد!من همچنان تو خیالم بود نه تقریبا همین آقا آرش داستان که غیبش زد! آرش خیالی خودم که همیشه بود و هست!هرچند ناگفته نماند من یه حبیب درون دارم که تا قبل کاراکتر حبیب تو لیسانسه ها من بین دوستای مدرسه و دانشگاه و کلا ارتباط دورم معروف بودم.کراش های ایرانی خیالی کره ای و...حتی کارم به جایی رسید روی ابوطالب هم کراش زدم! البته بماند که ابوطالب چون من رو میخندوند و من تو دوران افسردگی شدیدی که بودم خوب بود برام!شاید بگید ابوطالب کیه!؟ نمیگم چون مگه چندتا ابوطالب میشناسید!؟ یه دونه بود محض نمونه بود اونم تو خندوانه بود!و کراش کره ایم نام جوهیوک که طولانی ترین کراش کره ای من بود و هنوزم هست!اصن یکی از دلایل سینگلی من تو این سن و عدم تجربه واقعی رابطه اینه که من به کراش های خیالیم هنوز وفادارم و همچنان منتظرم که عشق واقعیم سر از زندگیم دربیاره!حقیقت اینه که داستان عاشقانه ای ندارم برای تعریف جز اینکه همه چیز یه طرفه بوده و از سمت من شروع شده و درون من مونده!ولی دروغ چرا؟ پارسال دی ماه که دزده عوضی کیفمو زد پلیسی که اومد سر صحنه عاشقم شد و تا چند عجب آدمکایی پیدا میشن...
ادامه مطلبما را در سایت عجب آدمکایی پیدا میشن دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : zmsazmsa بازدید : 42 تاريخ : جمعه 31 شهريور 1402 ساعت: 14:37